حەسەن حاتەمی
در ١٩ اسفند ماە ١٤٠١ ( ٢٠٢٣)، منشوری بە نام “منشورهمبستگی و سازماندهی برای آزادی ایران” کە مخففش “مهسا” است، با الهام از نام مهسا، نوشتە شد. مهسا نام شناسنامەای دختری کورد اهل سقز است، با فامیلی امینی. ولی نام اصلی او در خانە و میان مردم، ژینا است. دختر کوردی از شرق کوردستان، کە با شور و اشتیاق بە منظور سفری عادی بە تهران برای دیدار با قوم و خویشانش، تفریح و خستگی در کردن ١٢ سال تحصیل موفق، و آمادە شدن برای رفتن بە دانشگاە بود.
اما متأسفانە، “قتل حکومتی” را در موردش، تنها بەخاطر کورد بودن، میهمان بودن در پایتخت، زیبا، خوش قیافە و خندە رو بودن، اجرا کردند. “گشت ارشاد” بازوی اجرایی، خشن و سرکوبگر “امر بە معروف و نهی از منکر” است، کە برای تفتیش زندگی زنان و دختران در قالب “پلیس امنیت اخلاقی” تحمیل کردەاند. آنان بە سان گفتەی جاوید نام، نوید افکاری کە گفت: نیروهای “امنیتی” ، بخوان سرکوبگر، دنبال گردن برای طناب میگردند، متأسفانە ژینا/ مەهسا طعمەی”صید”ی شد کە “صیادان نابکار”،پهن کردە بودند. پس از تراژدی ٢ ساعتە زندگی ٢٢ سالە و جانش را ستاندند.!!!؟؟؟
یکی از مهمترین پیامدهای جوانمرگ کردن ژینا/ مهسا امینی، تولید خیزش و انقلابی با شرکت همەی مردمان در ایران و خارج از ایران شد کە موج خیلی گستردە و تأثیرگذاری را از ٢٦ شهریور ١٤٠١ برابر با ١٦ سپتامبر ٢٠٢٢ آفرید، تا کنون کە این سطور نوشتە میشود ٢٦٨ مین روز و شب خود را سپری مینماید.
منشوری کە انتظار میرفت راە دشوار خیزش و انقلاب ژینا / مهسا را با ماراتونی پر افراد و چشمگیر مانند: کنگرەی ملی آفریقای جنوبی، با احزاب، سازمانهای سیاسی، مدنی، فرهنگی، شخصیتهای سابقەدار، مجرب، تکثر گرا، سلیبریتیها، با تفکرات “رنگین کمان” ی کیان پیر فلک فرزانە جاوید و کسانیکە گذشتەای را مبارز کردە و دل در گرو آزادی، حقوق انسانی و پلورالیزم ملی در پندار، گفتار و رفتار و کردار دارند، با هم همراە شوند و “طرحی نو و همە جانبە” دراندازند و کاری کنند کە بیشترین جذابیت را بوجود آورد، و برای براندازی رژیم اسلام سیاسی ولایت مطلقەی فقیهی سازماندهی جالب، جذاب و کارا را سامان دهند، ولی متأسفانە چنین نشد.
مواردی کە میتوان در آچمز کردن (بی تحرکی) و روند بە تاریخ سپردن منشور مهسا در مدتی کم، برشمرد: فشارهای زیاد از بیرون منشور بە رضا پهلوی برای خارج شدن از منشور و منعطف نبودن وی در درون منشور بود و من اضافە میکنم کە، رضا پهلوی، برای ادامە راە توافق منشوری کە امضا کردە بود، خصوصا” تنوع و تکثرایران چند ملتی (کثیرالملە)، حقوق برابر برای همە وعدم تبعیض را برنتابید و تسلیم خواست پان ایرانیستها در حاشیە و بیرون از منشورنامبردە شد.
از منظری دیگر من فکر میکنم کە رضا پهلوی،مثل پدر بزرگ خود “رضا شاە” قبل از “شاە شدن” و بعد از کودتای سوم اسفند ١٢٩٩ (١٩٢١) و حذف سید ضیا طباطبایی از قدرت، پس از ٣ ماە، رژیم جمهوری را بە سان “آتا تورک” تورکیە، مطرح کرد ولی بعدا” شاە شد.
وی بە نام “مدڕنیتە” و ” دولت- ملت” برگرفتە از اروپائیان، ایران را بە چنان استبداد و ناسیونالسیمی تبدیل کرد، کە بیش از ١٠٠ سال است، گریبانگیرمردمان ایران و جوامع تکثرگرای آنرا گرفتە کە هم باعث خونریزی فراون و کشتن “مشروطەی سلطنتی”، و زیر پا نهادن حقوق مردمان غیرە فارس موجود در ایران گردید و هم فارسهای غیرە خودی و دیگراندیش را کە استبداد پدر و پسر در خاندان پهلوی را برنتابیدند، یا بە زندانهای طولانی مدت محکوم یا جانشان ستاندە شد.
لازم بە ذکر است کە دراین بیش از ١٠٠سال گذشتە، کە از کودتای رضا خان تا شهریور ١٣٢٠، ٢٠ سال و از آن زمان تا انقلاب ضد سلطنتی مطلقە و استبدادی، با یک کارنامەی کودتایی دیگر برای محمد رضا شاە، در ٢٨ مرداد ١٣٣٢، تا ١٣٥٧، ٣٧ سال زمان برد، کە جمعا” ٥٧ سال میشود، محصولی بەنام جمهوری اسلامی از درون رژیم آنان بە بار نشست، کە ٤٤ سال است بە حاکمیتی، بە قول هانا آرنت: “توتالیتاریست”ی و “توتالیتاریسم اسلامی” بە خوانش من، تبدیل گشتە است، کە بە هیولایی خونخوار و همە کش تبدیل شدە است.
اکنون، “منشور مهسا” درحالت آچمز(بی تحرکی) و روند بە تاریخ سپردن قرار دارد. از ٨ نفری کە قرار بود حول آن گرد آیند، بعد از کنفرانس جورج تاون، بە ٦ نفر، شیفت کرد. گلشیفتەفراهانی و علی کریمی،خود را اوت کردند، توضیح شفافی هم ندادەاند.!؟ بعد از انتقادهای مخرب سامانەی پادشاهی و پان ایرانیستها، بە بهانە اینکە: منشور آرمش کە ازچپها الهام گرفتە شدە، چون مشتی است و کلمەی زن را برجستە کردە است. از پرچم شیروخورشید نشان خبری نیست. واژەی “ملت” درآن نیست. زبان فارسی بەعنوان زبان اصلی و رسمی غایب است. وحدت و تمامیت ارضی “بە محاق رفتە” است. یا این منشور “هیچ “است. چرا کە کمترین نشانی از هویت ملی و ایرانی در آن وجود دارد یا “ما شاهزادە را برای ایران میخواهیم، نە ایران را برای شاهزادە ” و…
رضا پهلوی هم با تویتی بە “اصل خویش” کە خوی و رفتار پدر و پدر بزرگش بە شکل “نرم افزار”ی است برگشت، کە با این کارش مسئولیت بزرگی در بازسازی استبداد دیگری، خواهد داشت. چون اکنون در خارج از ایران طرفدارانش در مورد “پان ایرانیست” بودن و نقش آفرینی برعلیە دگراندیشان و حقوق و هویت ملت یا ملیتهای غیرە مرکزگرا، در قلب اروپا، خیلی نادرست عمل کردند. اگر این وضع ادامە یابد، بعد از بە ثمررسیدن، انقلاب مردمان ایران، دگر بار این تفکراستبدادی گریبانگیر همەی مردمان موجود ایران خواهد گرفت.
بخش اصلی توئیت رضا پهلوی چنین بود: ” هدف، کوشش و ترجیحم همیشە این بودە کە حداکثر نیروهای سکولار و دموکراسیخواە از طیفهای مختلف با هم همکاری کنند. اما بر سر پیوستن چهرەهای پیشنهادی بە گروە منشور، اجماع بدست نیامد. با وجود این من خودم را فقط بە حمایت و همکاری یک گروە محدود نکردەام، و همچنان در نقش مشوق و پشتیبان، بیطرفی نسبت بە همە گروەها را حفظ خواهم کرد.
در همین راستا، من بە حمایت و همکاری با سایر گروەها و جریانها نیز پیرامون اصول حداقلی مشترک: دموکراسی سکولار مبتنی بر حقوق بشر، تمامیت ارضی ایران، و انیخاب شکل حکومت آیندە با رأی ملت ایران، ادامە خواهم داد. هدف این است کە همە این تلاشها در نهایت بە آزادی و آبادی ایران منتهی شود”.
این تفکر کە بیشتر پان ایرانیستها را در بر میگیرد، تونل وحشتی از منشور ساختەاند کە گویا انقلاب کنندگان “٥٧ ی، اصلاحطلبان و تجزیە طلبان” میخواهند نابودی ایران را رقم بزنند”. !!!؟؟؟ همە نگرانیها را برای آنان گویا “ایران” است.
شماری و جریانهای دیگری هم میگویند:” ایران کشوری چند ملتی یا چند ملیتی است. چون هم رژیم سلطنت مطلقە و هم رژیم ولایت مطلقە بیش از یک قرن است، بر ایران حاکم بودەاند و این تنوع را کە حداقل، تورکهای آذربایجانی، کوردها، بلوچها، عربها و تورکمنها، و دیگران هستند، منشور مهسا را قبول ندارند و با آن همکاری نمیکنند. کسان دیگری هم هستند کە میگویند:”صدای پای فاشیت میآید، واز مثلث: “فاشیزم، لمپینیزم و سایبرهای رژیم اسلامی”، کە با هم متحد، شدەاند، صحبت میكنند. و…
نتیجەی “منشور مهسا” تا نوشتن این سطوربدین گونە است، کە ٣ نفر از ٨ نفر شرکت کنندە در نشست دانشگاە جرج تاون، خانمها، عبادی و علینژاد و آقای مهتدی فعلا” باقی ماندەاند، کە نمیتوانند بندهای توافقی منشور را پیش ببرند و دیگران هم نمیخواهند بە این منشور پر “تناقض” بپیوندن. “منشور”را هم هنوز بە قول ٣ نفر باقیماندە، میتوان ادامە داد و بە بست و گسترش آن کمک کرد. ولی این منشور با این افت و پسرفتهایش، “آچمز شدن و بە تاریخ سپردە شدن” را بە جای “همگرایی اپوزیسیون”، تفرقە و جدایی را بە جای “همبستگی” آفرید. منابع: گوگل و یوتیوب.